-
فانتزی
شنبه 9 اردیبهشت 1396 21:48
شروع کردهام رمانهای احمد محمود را بخوانم. میخواهم غفلتم را جبران کنم ؛ واقعبینانهتر به رمانهای او نگاه کنم؛ فارغ از نزاعهای نویسندگان دو دهه پیش که کی نقال است کی نیست؛ دست برقضا رمان داستان یک شهر را انتخاب کردم. راستش الان که پنحاه صفحهاش را خواندم کمی مایوس شدم. ظاهر امر که نشان میدهد محمود خاطرات دوران...
-
طوطی
چهارشنبه 6 اردیبهشت 1396 15:07
امروز صبح، طوطی را دیدم. توی پرایدش نشسته بود؛ پنجرهاش باز بود و داشت قشنگ نگاهم میکرد. از توی خیابان تازهسازمحله قدیم پیاده آمدم تا جلو بانک. قصد نداشتم اصلا بیایم این طرف. بین راه یادم آمد که باید یک لاستیکی برای دستگاه آسیاب برقی بگیرم؛ گفتم بد نیست یک گشتی توی محله بزنم، بلکه پیدا کنم. طوطی را که دیدم،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اردیبهشت 1396 21:43
نزدیک غروب رفتم پارک. زاینده رود از درون دهلیزهای پل شهرستان، تنوره میکشید و بیرون میزد. خورشید از بالای پل، نورش را بر صفحهٔ پرنوسان و متلاطم رود میانداخت.هوا پاک بود. رودخانه سبکبال و سبکسر میرفت. کودکی بود بیهوا. بیخبر از تقدیر. رودخانه بیخبر از تقدیر، شریک رهایشی بود که مردم نگران تقدیر در اطراف آن را کمی...